loading...

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

بازدید : 1206
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 0:23

نجاشی می‌گوید: «محمّد بن علیّ الشلمغانیّ أبو جعفر المعروف بابن العزاقر، کان متقدّماً فی أصحابنا». خیلی عجیب است. یعنی: یکی از چهره‌های بارز علمی‌اصحاب هم بوده. «فحمله الحسد لأبی القاسم حسین بن روح علی ترک المذهب والدخول فی المذاهب الردیئة». مرادش همان غلوّ انحرافی است. «حتّی خرج فیه توقیعات، فأخذه السلطان». در این نسخه «فأخذه» دارد و باید «وأخذه» باشد؛ یعنی مثلاً چون توقیعات از بقیّة ‌الله آمده، سلطان در بغداد او را گرفته؟ خلیفه با بقیة الله دشمن است و معنا ندارد که به‌خاطر توقیعات او را گرفته باشند. شاید هم برای مذاهب فاسده و مثلاً «فی الدخول فی المذاهب الردیئة، فأخذه» باشد. «وقتله وصلبه، وله کتب». نجاشی در توصیف کتاب دقیق‌تر از شیخ است. «کتاب التکلیف، رسالة إلى ابن همّام، کتاب ماهیّة العصمة، کتاب الزاهر بالحجج العقلیّة». معلوم می‌شود مرد متکلّمی‌هم بوده. «کتاب المباهلة، کتاب الأوصیاء، کتاب المعارف». حالا اینها یا مبنای کلامی‌داشته، یا مبنای عرفانی داشته. «کتاب الإیضاح، کتاب فضل النطق على الصمت». این اخلاقی است بیش‌تر. «کتاب فضل العمرتین». حجّ عمرۀ مفرده و عمرۀ تمتّع. «کتاب الأنوار». احتمالاً راجع به اهل بیت باشد. انوار غالباً همین طور است. «کتاب التسلیم». شاید احکام سلام است. «کتاب البرهان ـ یا کتاب الزهّاد ـ والتوحید». شاید روی مبانی عرفانی منحرف خودش. « کتاب البداء والمشیئة». روی مبانی کلامی‌شیعه است. «کتاب نظم القرآن» که کتاب‌های علوم قرآن است به‌اصطلاح. «کتاب الإمامة الکبیر» و «کتاب الإمامة الصغیر». «الکبیر» و «الصغیر» صفت کتاب است. «قال أبو الفرج». نگفت: «حدّثنا». با این‌که استادش هم هست می‌خواهد بگوید: من کتب را اجازه نگرفتم. «محمّد بن علیّ الکاتب القُنّائیّ». همدرس ایشان هم بوده. می‌گوید: «کان ورّاقاً» و ترجمه‌اش را هم دارد. محمّد بن علی کاتب القُنّائی را در خود نجاشی ترجمه‌اش را دارد. (1) از او نقل می‌کند. «قال لنا أبو المفضّل». ببینید، او هم احتیاط کرده. باز بعنوان «أخبرنا» نگفته، «حدّثنا» نگفته. کلام او را بعنوان قول آورده. نگفت: «أخبرنا أبو المفضّل». «قال: حدّثنا». آن جا ابوالمفضّل چون خودش ضعیف است گفته: «حدّثنا أبو جعفر محمّد بن علیّ الشلمغانیّ فی استناده». «استناده» نوشته. «استتاره» باید باشد. این مربوط می‌شود به آن سال‌های آخر صد و بیست که مخفی شده بوده. کسی دیگر مخفی به «بمُعَلثایا» اطراف بغداد است. «بکتبه».(2)

بوم سازه | تیمی برای تهیه و اجرای سقف کاذب
بازدید : 1155
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 0:23

شیخ کتاب «تکلیف» را توسّط فهرست صدوق (ره) نقل کرده(1) و البتّه این به‌نحو اعتماد هم هست، که انصافاً فوق‌العاده برای ما ابهام‌آور است، که چه‌طور شده پدر صدوق به ایشان اجازه داده و اجازه را حذف نکرده، و بعد هم صدوق که سی و خرده‌ای سال بعد (355) به بغداد آمده در اجازه‌ای که به علمای بغداد داده، نام این کتاب هم هست؟!(2)

قواعد عامه در باب مکاسب (103)
بازدید : 867
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 0:23

بازدید : 1203
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 9:30

این کاری بوده که تا زمان مرحوم شیخ نوری انجام شده و بعد از ایشان غالباً دیگر همین چهار رأی معروف بود، تا مرحوم سیّد حسن صدر کاظمینی (قده) که واقعاً در حدیث و رجال و اسانید و علوم حدیث بسیار بزرگوار بوده و تألیفات بسیار نافعی دارد. ایشان از مشایخ مرحوم شیخ آقا بزرگ (ره) است، که برای اوّلین بار ایشان متفطّن می‌شود که این «کتاب تکلیف» شلمغانی است. نه رسالۀ علیّ بن بابویه است، نه مربوط به حضرت رضا (علیه السلام).

دست نوشته های استاد... (125)

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 19
  • بازدید کننده امروز : 17
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 145
  • بازدید ماه : 864
  • بازدید سال : 32467
  • بازدید کلی : 47093
  • کدهای اختصاصی