1. جدّاً عذرخواهم. دیشب حال و حوصله نداشتم و اعراب شعر دقیق نبود (مستقیم Copy/ Paste کرده بودم). الآن تا جایی که توانستم درست کردهام. اصلاً نمیدانم چرا هروقت نامیاز این 3 برده میشود کلی به هم میریزم و دیگر حال و حوصلهای برایم نمیماند.
مرگ کولبر جوان در گاوالان . دولت یک طرفه برای مرزنشینان تصمیم نگیرد.1. این را از استاد حشمتپور ـ زاد الله فی توفیقاته ـ به یادگار دارم که مانند توحید و نبوت در امامت هم باید ابتدا تخلیه و تبری و نفی باشد تا نوبت به تجلیه و تحلیه و تولی و اثبات برسد، وگرنه:
دست نوشته های استاد... (132)1. این بانویی که تازه دارم مطالبش را زیر و رو میکنم یک بار نوشته:
دست نوشته های استاد... (131)1. سراغ کانال بانویی دیگر رفته و شروع کردهام به ناخنک زدن. (1)
ابن ملجم نه فقط ...1. خوب است برخی رفقا به جای اینکه پیغام و پسغام بدهند: «سلام آقای عرفانیان متاسفانه در مطالبتان، تکبر علمیموج میزند (یک مورد برای نمونه؟؟؟!!!). لطفا خاضعانه بنویسید. در واقع خاضعانه نگاه کنید» یادبگیرند مطالب را حرام نکرده و از آنها برای استفاده در مجامع علمیبهره بگیرند. چشم. من هم که عمری است از خداوند مسئلت میکنم به درد تکبر دچار نشوم باز هم در رفتارهایم دقت میکنم تا مبادا دلی به درد آید. البته خودمانیم ها! کسی که این قدر شوخی میکند را برعکس باید به سبکسری متهم کرد و نه تکبر. نمیدانم! انگار کار دنیا برعکس شده.
دست نوشته های استاد... (129)1. دوستی بسیار عزیز (با نام مستعار 133) (1) برایم به مناسبت ایام شعری فرستادهاند که ینکشف توفیق الهی یارشان بوده و حاصل شیر پاکی است که خوردهاند:
دست نوشته های استاد... (128)1. امروز تا دلتان بخواهد حالم خراب است. یکی از رفقای دانشگاهی ـ از آنهایی که انگار جز مهر و صفا در سرشتشان نیست ـ پایاننامۀ دکترایش را فرستاده بود تا بخوانم و اگر احیاناً مشکلی داشت رفع و رجوع شود. اول کار هم تصریح کرده بود که: «کار با همین وضع فعلی هم جلو خواهد رفت و کسی متوجه اشکالاتش نخواهد شد، اما میخواهم اگر زمانی چاپش کردم بی عیب و نقص درآید». تصحیح تفسیری از قرآن با رویکرد صوفیانه بود و آن قدر برایم کدورت روح آورد که خدا گواه است حتی یک بار به ذهنم خطور کرد نکند واژگونی خودرو هم تکویناً به همین کار مربوط باشد.
پایان نامه بررسی میزان مشتری مداری بانکها بر اساس معیار نتایج مشتریان در مدل EFQM1. کانال «صدغیها» مسابقه گذاشته و جوایز فرهنگی و از این حرفها. لابد میفرمایید:
دست نوشته های استاد... (126)1. یادداشتی دیدم از آقایی به نام ید الله موقن که: «نجف دریابندری مترجم مشهور درگذشت. چون من از نسل قدیمیتری هستم مطالبی در مورد ترجمههای ایشان میدانم که شاید نسل جوان نداند. من خودم از نوجوانی ترجمۀ "تاریخ فلسفۀ غرب" برتراند راسل و کتاب "عرفان و منطق" مقالاتی از راسل را به ترجمۀ دریابندری خوانده بودم. دریابندری برای کسانی که در فرانکلین به کار ترجمه اشتغال داشتند بت بود ومرادشان بود. من وقتی که از انگلستان برگشتم در جلسات جنگ اصفهان شرکت میکردم و مطالبی را که از کتاب "اسطورۀ دولت" ارنست کاسیرر ترجمه کرده بودم میخواندم. تا اینکه ترجمۀ کتاب به اتمام رسید. در یکی از جلسات جنگ اصفهان مرحوم میرعلایی گفت که: تهران بوده و به آقای نجفی گفته که من چنین کتابی را ترجمه کردهام. مرحوم نجفی در پاسخ میگوید که: نجف دریابندری هم همین کتاب را با عنوان "افسانۀ دولت" ترجمه کرده و به انتشارات خوارزمیداده است. کتاب یک سال بعد منتشر شد و من با اشتیاق شروع به خواندن کتاب کردم تا ببینم او چگونه ترجمه کرده است و چه فرقی با ترجمۀ من دارد. آن را نوعی کسب تجربه میدانستم . ولی در خیلی جاها میدیدم که مترجم اصلاً موضوع را نفهمیده و ترجمهای مغلوط ارائه داده است».
قالب موزاییک Leyla شرکت مل | قالب لاستیکی موزاییک لیلا1. رفتم برای بچهها توتفرنگی بگیرم که با فروشنده نکّونوکم شد. همین طور که میگفتم: «چرا زیریهایش سفید و کال است؟» پیرمرد خریداری دخالت کرد که: تقصیر این که نیست. توی میدون این طور چیدن و دادن این آورده. اصلاً خود خدا هم ریز و درشت کرده. سورۀ بقره و سورههای بزرگ دیگه رو اول آورده و سورۀ «قل هو الله» و اون ریزهمیزهها رو آخر.
عکس منتشر نشده از شهید قاسم سلیمانی در آخرین افطار رمضانتعداد صفحات : 2