نجاشی میگوید: «محمّد بن علیّ الشلمغانیّ أبو جعفر المعروف بابن العزاقر، کان متقدّماً فی أصحابنا». خیلی عجیب است. یعنی: یکی از چهرههای بارز علمیاصحاب هم بوده. «فحمله الحسد لأبی القاسم حسین بن روح علی ترک المذهب والدخول فی المذاهب الردیئة». مرادش همان غلوّ انحرافی است. «حتّی خرج فیه توقیعات، فأخذه السلطان». در این نسخه «فأخذه» دارد و باید «وأخذه» باشد؛ یعنی مثلاً چون توقیعات از بقیّة الله آمده، سلطان در بغداد او را گرفته؟ خلیفه با بقیة الله دشمن است و معنا ندارد که بهخاطر توقیعات او را گرفته باشند. شاید هم برای مذاهب فاسده و مثلاً «فی الدخول فی المذاهب الردیئة، فأخذه» باشد. «وقتله وصلبه، وله کتب». نجاشی در توصیف کتاب دقیقتر از شیخ است. «کتاب التکلیف، رسالة إلى ابن همّام، کتاب ماهیّة العصمة، کتاب الزاهر بالحجج العقلیّة». معلوم میشود مرد متکلّمیهم بوده. «کتاب المباهلة، کتاب الأوصیاء، کتاب المعارف». حالا اینها یا مبنای کلامیداشته، یا مبنای عرفانی داشته. «کتاب الإیضاح، کتاب فضل النطق على الصمت». این اخلاقی است بیشتر. «کتاب فضل العمرتین». حجّ عمرۀ مفرده و عمرۀ تمتّع. «کتاب الأنوار». احتمالاً راجع به اهل بیت باشد. انوار غالباً همین طور است. «کتاب التسلیم». شاید احکام سلام است. «کتاب البرهان ـ یا کتاب الزهّاد ـ والتوحید». شاید روی مبانی عرفانی منحرف خودش. « کتاب البداء والمشیئة». روی مبانی کلامیشیعه است. «کتاب نظم القرآن» که کتابهای علوم قرآن است بهاصطلاح. «کتاب الإمامة الکبیر» و «کتاب الإمامة الصغیر». «الکبیر» و «الصغیر» صفت کتاب است. «قال أبو الفرج». نگفت: «حدّثنا». با اینکه استادش هم هست میخواهد بگوید: من کتب را اجازه نگرفتم. «محمّد بن علیّ الکاتب القُنّائیّ». همدرس ایشان هم بوده. میگوید: «کان ورّاقاً» و ترجمهاش را هم دارد. محمّد بن علی کاتب القُنّائی را در خود نجاشی ترجمهاش را دارد. (1) از او نقل میکند. «قال لنا أبو المفضّل». ببینید، او هم احتیاط کرده. باز بعنوان «أخبرنا» نگفته، «حدّثنا» نگفته. کلام او را بعنوان قول آورده. نگفت: «أخبرنا أبو المفضّل». «قال: حدّثنا». آن جا ابوالمفضّل چون خودش ضعیف است گفته: «حدّثنا أبو جعفر محمّد بن علیّ الشلمغانیّ فی استناده». «استناده» نوشته. «استتاره» باید باشد. این مربوط میشود به آن سالهای آخر صد و بیست که مخفی شده بوده. کسی دیگر مخفی به «بمُعَلثایا» اطراف بغداد است. «بکتبه».(2)
بوم سازه | تیمی برای تهیه و اجرای سقف کاذبشیخ کتاب «تکلیف» را توسّط فهرست صدوق (ره) نقل کرده(1) و البتّه این بهنحو اعتماد هم هست، که انصافاً فوقالعاده برای ما ابهامآور است، که چهطور شده پدر صدوق به ایشان اجازه داده و اجازه را حذف نکرده، و بعد هم صدوق که سی و خردهای سال بعد (355) به بغداد آمده در اجازهای که به علمای بغداد داده، نام این کتاب هم هست؟!(2)
قواعد عامه در باب مکاسب (103)«وظهرت منهم مقالات منکرة». این «مقالات منکره»، «مذاهب فاسده» و «مذاهب ردیئه» در عبارت نجاشی بیشتر ناظر به همان غلوّ انحرافی است و بلااشکال شلمغانی قائل به آنها بوده.
قواعد عامه در باب مکاسب (102)1. جدّاً عذرخواهم. دیشب حال و حوصله نداشتم و اعراب شعر دقیق نبود (مستقیم Copy/ Paste کرده بودم). الآن تا جایی که توانستم درست کردهام. اصلاً نمیدانم چرا هروقت نامیاز این 3 برده میشود کلی به هم میریزم و دیگر حال و حوصلهای برایم نمیماند.
مرگ کولبر جوان در گاوالان . دولت یک طرفه برای مرزنشینان تصمیم نگیرد.1. این را از استاد حشمتپور ـ زاد الله فی توفیقاته ـ به یادگار دارم که مانند توحید و نبوت در امامت هم باید ابتدا تخلیه و تبری و نفی باشد تا نوبت به تجلیه و تحلیه و تولی و اثبات برسد، وگرنه:
دست نوشته های استاد... (132)1. این بانویی که تازه دارم مطالبش را زیر و رو میکنم یک بار نوشته:
دست نوشته های استاد... (131)1. سراغ کانال بانویی دیگر رفته و شروع کردهام به ناخنک زدن. (1)
ابن ملجم نه فقط ...1. خوب است برخی رفقا به جای اینکه پیغام و پسغام بدهند: «سلام آقای عرفانیان متاسفانه در مطالبتان، تکبر علمیموج میزند (یک مورد برای نمونه؟؟؟!!!). لطفا خاضعانه بنویسید. در واقع خاضعانه نگاه کنید» یادبگیرند مطالب را حرام نکرده و از آنها برای استفاده در مجامع علمیبهره بگیرند. چشم. من هم که عمری است از خداوند مسئلت میکنم به درد تکبر دچار نشوم باز هم در رفتارهایم دقت میکنم تا مبادا دلی به درد آید. البته خودمانیم ها! کسی که این قدر شوخی میکند را برعکس باید به سبکسری متهم کرد و نه تکبر. نمیدانم! انگار کار دنیا برعکس شده.
دست نوشته های استاد... (129)1. دوستی بسیار عزیز (با نام مستعار 133) (1) برایم به مناسبت ایام شعری فرستادهاند که ینکشف توفیق الهی یارشان بوده و حاصل شیر پاکی است که خوردهاند:
دست نوشته های استاد... (128)1. امروز تا دلتان بخواهد حالم خراب است. یکی از رفقای دانشگاهی ـ از آنهایی که انگار جز مهر و صفا در سرشتشان نیست ـ پایاننامۀ دکترایش را فرستاده بود تا بخوانم و اگر احیاناً مشکلی داشت رفع و رجوع شود. اول کار هم تصریح کرده بود که: «کار با همین وضع فعلی هم جلو خواهد رفت و کسی متوجه اشکالاتش نخواهد شد، اما میخواهم اگر زمانی چاپش کردم بی عیب و نقص درآید». تصحیح تفسیری از قرآن با رویکرد صوفیانه بود و آن قدر برایم کدورت روح آورد که خدا گواه است حتی یک بار به ذهنم خطور کرد نکند واژگونی خودرو هم تکویناً به همین کار مربوط باشد.
پایان نامه بررسی میزان مشتری مداری بانکها بر اساس معیار نتایج مشتریان در مدل EFQMتعداد صفحات : 2