1. کانال «صدغیها» مسابقه گذاشته و جوایز فرهنگی و از این حرفها. لابد میفرمایید:
دست نوشته های استاد... (126)این کاری بوده که تا زمان مرحوم شیخ نوری انجام شده و بعد از ایشان غالباً دیگر همین چهار رأی معروف بود، تا مرحوم سیّد حسن صدر کاظمینی (قده) که واقعاً در حدیث و رجال و اسانید و علوم حدیث بسیار بزرگوار بوده و تألیفات بسیار نافعی دارد. ایشان از مشایخ مرحوم شیخ آقا بزرگ (ره) است، که برای اوّلین بار ایشان متفطّن میشود که این «کتاب تکلیف» شلمغانی است. نه رسالۀ علیّ بن بابویه است، نه مربوط به حضرت رضا (علیه السلام).
دست نوشته های استاد... (125)1. یادداشتی دیدم از آقایی به نام ید الله موقن که: «نجف دریابندری مترجم مشهور درگذشت. چون من از نسل قدیمیتری هستم مطالبی در مورد ترجمههای ایشان میدانم که شاید نسل جوان نداند. من خودم از نوجوانی ترجمۀ "تاریخ فلسفۀ غرب" برتراند راسل و کتاب "عرفان و منطق" مقالاتی از راسل را به ترجمۀ دریابندری خوانده بودم. دریابندری برای کسانی که در فرانکلین به کار ترجمه اشتغال داشتند بت بود ومرادشان بود. من وقتی که از انگلستان برگشتم در جلسات جنگ اصفهان شرکت میکردم و مطالبی را که از کتاب "اسطورۀ دولت" ارنست کاسیرر ترجمه کرده بودم میخواندم. تا اینکه ترجمۀ کتاب به اتمام رسید. در یکی از جلسات جنگ اصفهان مرحوم میرعلایی گفت که: تهران بوده و به آقای نجفی گفته که من چنین کتابی را ترجمه کردهام. مرحوم نجفی در پاسخ میگوید که: نجف دریابندری هم همین کتاب را با عنوان "افسانۀ دولت" ترجمه کرده و به انتشارات خوارزمیداده است. کتاب یک سال بعد منتشر شد و من با اشتیاق شروع به خواندن کتاب کردم تا ببینم او چگونه ترجمه کرده است و چه فرقی با ترجمۀ من دارد. آن را نوعی کسب تجربه میدانستم . ولی در خیلی جاها میدیدم که مترجم اصلاً موضوع را نفهمیده و ترجمهای مغلوط ارائه داده است».
قالب موزاییک Leyla شرکت مل | قالب لاستیکی موزاییک لیلابا عنایت به آنچه گفتیم روشن شد که منشأ اشتباه این جاست که چون طریقیّت و کشف ذات قطع است خیال میکنند حجّیّت هم ذات آن است، در حالی که حجّیّت امری اجتماعی (یحتجّ به کلٌّ من الطرفین، دولت بر مردم، مردم بر دولت) است و لازمۀ کشف و طریقیّت و لازمۀ مرآتیّت قطع نسبت به واقع نیست.
دست نوشته های استاد... (124)الآن در علوم حقیقی (نجومی، یا فیزیکی، یا شیمیایی، یا ریاضی) قطع حجّیّت ندارد و اصلاً محلّ کلام نیست، برخلاف دنیای امور اعتباری ـ که یکیاش هم قوانین بشری یا قوانین الهی است ـ که در این جاها قطع حجّیّت دارد؛ یعنی طرف میتواند بگوید: «من قطع داشتم» و نگاه کنند که واقعاً حالت قطع داشته تا حتّی اگر قطعش هم مخالف واقع باشد لااقل او را معذور بدانند. اگر هم موافق باشد، میگویند: تو که قطع داشتی چرا عمل نکردی؟
دست نوشته های استاد... (124)1. رفتم برای بچهها توتفرنگی بگیرم که با فروشنده نکّونوکم شد. همین طور که میگفتم: «چرا زیریهایش سفید و کال است؟» پیرمرد خریداری دخالت کرد که: تقصیر این که نیست. توی میدون این طور چیدن و دادن این آورده. اصلاً خود خدا هم ریز و درشت کرده. سورۀ بقره و سورههای بزرگ دیگه رو اول آورده و سورۀ «قل هو الله» و اون ریزهمیزهها رو آخر.
عکس منتشر نشده از شهید قاسم سلیمانی در آخرین افطار رمضان1. تحقیق کتاب «عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار» حقیقتاً توفیق بینظیر پروردگار بود. «مستدرک المختار» هم که به آن ضمیمه شد دیگر شدم مثل متولّی ـ مثلاً ـ امامزاده ابنبطریق. (حالا دیگر اعتراض نفرمایید که: پس «خصائص الوحی المبین» چه؟! آن را دیگر توی نم خواباندهام تا خدا چه خواهد) سالهای ابتدای تاهل بود و برای مقابلۀ بعضی نسخهها عیال هم خیلی کمک کرد، که لله درّها!
دست نوشته های استاد... (123)1. خیلی هم در فقه و اصول غرق نشوید. یک وقت دوز شیخ انصاری خونتان بالا میرود و زندگی طبیعی فراموشتان میشود. همان خانم متین و معقول ـ که واقعاً یک سر و گردن از همفکرانش بالاتر به نظر میرسد ـ متن بسیار زیبایی نوشته بود که با خودم گفتم: با هم بخوانیم و ببینید همین جزئیات پیشپاافتادۀ زندگی را میشود چهقدر خوب دید و توصیف کرد.
دست نوشته های استاد... (122)و امّا «الوالی لا یملک من أُمور الناس شیئاً إلاّ بعد ما یلی أُمورهم، ویملک تولیتهم» یعنی: والی اضافۀ بر این که مسلّط بر مردم میشود، نظام اداری هم دست اوست. «تولیة» یعنی والی قرار دادن. یعنی: والی فقط خودش نیست. یک زنجیره و سلسله است و اگر کسی بهزور رئیس جمهور شد، وزرا، استاندارها، بخشدارها و... هم بهتبع او همه زورکی خواهند بود.
الگوی مناسب برای پساکروناپس انسان «لا یلی أمر نفسه» به این معنا. خودش را که بهتنهایی نگاه میکند عبارت است از: ملک، و ولایت شخصی و قدرت بر عمل خودش دارد، امّا ولایت اجتماعی ندارد. ولایت عبارت از آن روابط و ملک عبارت از روابط و در نتیجه درجۀ بالاتر از ولایت است.
قواعد عامه در باب مکاسب (73)تعداد صفحات : 2